۱۴۰۳ فروردین ۵, یکشنبه

آزادی

 


«ای خسته ز تبعید چو من: آزادی!
برخیز، بیا، داد بزن: آزادی!
باز است به روی ما یکی راه و نه بیش،
راهی که رود سوی وطن: آزادی!

بنویس به روی کفر و دین: آزادی!
بنویس به شک و بر یقین: آزادی!
گر خواسته تو شادی و آبادی است،
بنویس به روی آن و این: آزادی!

بنویس به سردرِ زبان: آزادی!
بنویس به بامِ واژگان: آزادی!
آزادی مطلق بیان باید داشت
تا بال گشاید به جهان آزادی.

بنویس به هر کتاب نیز: آزادی!
بر آتش و خاک و آب نیز: آزادی!
تنها نه به ماه و بر ستاره، بنویس
بر چهره آفتاب نیز: آزادی!

تنها نه به فریاد بگو: آزادی!
بنویس به هر کوچه و کو: آزادی!
ور کوچه و کو ببست خودکامه به ما،
بنویس به تخمِ چشمِ او: آزادی!

بنویس به روی هر بهار: آزادی!
بنویس به موی آبشار: آزادی!
بنویس به جوی رهسپار: آزادی!
بنویس به موج بی‌قرار: آزادی!

بنویس به صبح زرنگار: آزادی!
بنویس به شعرِ آبدار: آزادی!
بر رقصِ نسیم و شاخسار: آزادی!
بر کف زدنِ برگِ چنار: آزادی!

بنویس به زیبایی یار: آزادی!
بنویس به لبخند نگارِ: آزادی!
بنویس به شورِ می‌گسار: آزادی!
بنویس به مستی و خمار: آزادی!

بنویس به عزمِ استوار: آزادی!
بنویس به کینِ ریشه‌دار: آزادی!
بنویس به خشمِ روزگار: آزادی!
بر نان و به مسکن و به کار: آزادی!

فریاد زن، آی هموطن! آزادی!
دختر! پسر! آی مرد و زن! آزادی!
خواهی وطن آباد و دل مردم شاد؟
برخیز بیا داد بزن: آزادی!

ما ز ین شبِ زشت‌رو گُریزان هستیم؛
پیشاهنگانِ راه ِفردا هستیم:
فردایی از آزادی ایران بزرگ،
که رهبرش آخوند نه، خود، ما هستیم.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سپاس از توجه و انتقادات شما

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.

از آزادی رهایی‌بخش انقلاب ژینا تا جبر فاجعه‌ی بندر رجائی

  آنچه در بندر رجائی تاریخ داد،‌ تکرار جبری شوم در صحنه‌ی تاریخ است که خیزش انقلابی ژینا امکان شکستن چرخه آن را در