«ای خسته ز تبعید چو من: آزادی!برخیز، بیا، داد بزن: آزادی!باز است به روی ما یکی راه و نه بیش،راهی که رود سوی وطن: آزادی!بنویس به روی کفر و دین: آزادی!بنویس به شک و بر یقین: آزادی!گر خواسته تو شادی و آبادی است،بنویس به روی آن و این: آزادی!بنویس به سردرِ زبان: آزادی!بنویس به بامِ واژگان: آزادی!آزادی مطلق بیان باید داشتتا بال گشاید به جهان آزادی.بنویس به هر کتاب نیز: آزادی!بر آتش و خاک و آب نیز: آزادی!تنها نه به ماه و بر ستاره، بنویسبر چهره آفتاب نیز: آزادی!تنها نه به فریاد بگو: آزادی!بنویس به هر کوچه و کو: آزادی!ور کوچه و کو ببست خودکامه به ما،بنویس به تخمِ چشمِ او: آزادی!بنویس به روی هر بهار: آزادی!بنویس به موی آبشار: آزادی!بنویس به جوی رهسپار: آزادی!بنویس به موج بیقرار: آزادی!بنویس به صبح زرنگار: آزادی!بنویس به شعرِ آبدار: آزادی!بر رقصِ نسیم و شاخسار: آزادی!بر کف زدنِ برگِ چنار: آزادی!بنویس به زیبایی یار: آزادی!بنویس به لبخند نگارِ: آزادی!بنویس به شورِ میگسار: آزادی!بنویس به مستی و خمار: آزادی!بنویس به عزمِ استوار: آزادی!بنویس به کینِ ریشهدار: آزادی!بنویس به خشمِ روزگار: آزادی!بر نان و به مسکن و به کار: آزادی!فریاد زن، آی هموطن! آزادی!دختر! پسر! آی مرد و زن! آزادی!خواهی وطن آباد و دل مردم شاد؟برخیز بیا داد بزن: آزادی!ما ز ین شبِ زشترو گُریزان هستیم؛پیشاهنگانِ راه ِفردا هستیم:فردایی از آزادی ایران بزرگ،که رهبرش آخوند نه، خود، ما هستیم.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
سپاس از توجه و انتقادات شما
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.