جنبش زنان در ایران
به جنبش اجتماعی زنان ایرانی در دورههای مختلف، برای به دست آوردن حقوق زنان و
تلاش آنان برای از بین بردن موقعیت فرودست زنان گفته میشود.زنان ایران تا اوایل
قرن بیستم بهعنوان یک نیروی مستقل در صحنه سیاسی کشور حضور پیدا نکرده بودند.
محدودیتهای اجتماعی که زنان را از آموزش، کار خارج از خانه و فعالیت اجتماعی
محروم میکرد، مانع از رشد آگاهی و فعالیت سیاسی زنان بود. اعتقاد عامه که
روحانیون آن را ترویج میکردند بر این بود که آموزش زنان مخالف قوانین اسلام
است.در زمینه فعالیت اقتصادی نیز تنها شغل زنان که تا پیش از مشروطه از نظر دولت
به رسمیت شناخته میشد، مربوط به صنف کارگران جنسی بود كه اعضای آن موظف به پرداخت
مالیات بودند.پرورش دختران از دوران کودکی تنها با یک هدف، و آن آماده ساختن آنها
برای ایفای نقشهای آیندهشان، یعنی همسر و مادر فداکار و مطیع بودن صورت میگرفت؛
همان نقشی که همواره مورد ستایش فرهنگ مردسالاری مذهبی بوده است. به دختران از بچهگی
یاد میدادند که آرام بنشینند، شلوغ نکنند، سوال نکنند و کنجکاو نباشند. در نتیجه،
دختران از لحاظ فیزیکی ضعیف و شکننده، و از لحاظ ذهنی فاقد اتکاء به نفس بودند.
تربیت آنها با این هدف بود که فروتن، شکننده و برده باشند. این مردان بودند که
نظرات خود را دیکته میکردند. حتی برادران کوچکتر برای خواهران بزرگتر خود تصمیم
میگرفتند. در نتیجه، احساس حاکم بر غالب زنان، عدم رضایت از خود، ترس و فرمانبرداری
بود. علیرغم این محدودیتها نمیتوان گفت زنان موجوداتی منفعل بوده و سرنوشت خود
را بدون اعتراض پذیرفته بودند. زنان بسیاری در جنبشهای اعتراضی آن دوران مشارکت
کرده و صدای خود را علیه سیاستهای حکومت بلند میکردند. فعالیت زنان در بسیاری از
شورشهای مردم علیه افزایش قیمت نان و افزایش مالیاتها بچشم میخورد. این گروه
زنان، عمدتا از خانوادههای فقیر بودند و بعضا به عنوان سازماندهنده و هدایتکننده
راهپیماییهای اعتراضی عمل میکردند. درس تلخ انقلاب مشروطیت این بود که فعالیتهای
سیاسی زنان تضمین بهبود حقوق اجتماعی و قانونی برای آنان نبود. کاملا برعکس،
نخستین قانون اساسی ایران سلسله مراتب جنسیتی را جنبه قانونی بخشید.در بخش مربوط
به واجدین حق رأی، زنان در مقوله جنانتکاران و دیوانگان قرار گرفته و از حق رأی
محروم شناخته شدند. به عبارت دیگر، مشارکت سیاسی زنان، هم از جانب سنتگرایان
مذهبی و هم ملیگرایان غیرمذهبی، تنها تا زمانی تشویق و پشتی میشد که این فعالیت
ها در غالب اهداف عام ملی و مردان قرار داشت.مشارکت زنان در انقلاب مشروطه و مبارزه
ملی آگاهی اجتماعی زنان از موقعیت فرودستانگاری شدهشان در جامعه ایران را متحول
کرد و انگیزه ایجاد گروه های سازمان یافته زنان شد. یعنی فعالیت زنان در راه آزادی
ملی به فعالیت برای آزاد کردن خود انجامید. برخلاف جنبشهای خودانگیختهای که
شرایط روزمره زندگی زنان و خواستهای مشخص مثل: کمبود نان را هدف میگرفت و خواست
سیاسی برابری طلبانه جنسیتی نداشت، جنبش زنان تأکید بر خواستهای سیاسی و برابریخواهانه
داشت، امری که از تجربه آنان در انقلاب مشروطیت نشأت میگرفت.برای نخستین بار، فعالیت
سیاسی زنان مسئله برابری بین دو جنس را مطرح میکرد و بر ضرورت اصلاحات حقوقی و
اجتماعی در جهت بهبود کیفیت زندگی زنان تکیه داشت. فعالیتهای سیاسی و فکری
پیشگامان فمینیست ایرانی متأثر از خواست کل جامعه روشنفکری آن روز ایران، برای
مدرنیزه کردن ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بود.قدرت گرفتن رضا شاه پس از سرنگونی سلسله قاجار و تثبیت او
بهعنوان یک دیکتاتور اقتدارگرای طرفدار مدرنیزاسیون، آغاز دوران بسیار مهمی در
تاریخ نوین ایران بود. بررسی اصلاحات اجتماعی رضا شاه در چند زمینه مشخص مربوط به
حقوق زنان، رفرم قضائی٬ کشف حجاب، اصلاحات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی٬ نتایج متضاد
آن برای زنان و مبارزه فمینیستی را به خوبی نشان میدهد. تدوین قوانین مدنی و
جزائی در سالهای ۱۳۰۷-۱۳۰۸ شمسی (۱۹۲۸میلادی) و جایگزینی قضات شرع با قضات و وکلای آموزش دیده،
نفوذ قوانین شرع و حضور روحانیون در دادگاهها را بهطور وسیعی کاهش داد.اما نفوذ
و مداخله مذهب در امور مربوط به حقوق زنان در خانواده تقریبا دستنخورده باقی
ماند. بهطور مثال، موارد تبعیضآمیز مربوط به ازدواج، طلاق، حضانت کودکان و ارث
از قوانین شرعی اتخاذ شده و وارد قانون مدنی مدون جدید شد. با این تفاوت که ثبت ازدواج
و طلاق اجباری و سن بلوغ برای ازدواج زنان ۱۵ سال اعلام شد. همچنین زنان میتوانستند با گنجانیدن
مادهای در سند ازدواج، تحت شرایط خاصی به وکالت از شوهر حق طلاق داشته باشند.با
بازدید رضا شاه از ترکیه و اعلام ریشه کن کردن خرافات مذهبی و سیاست کشف حجاب برای
زنان اعمال شد.با افزایش کنترل دولت بر جامعه و شدت سرکوب فعالیت گروه های زنان
نیز محدودتر شد. سازمان های سوسیال زنان منحل شده و بعغی از فعالان زن از جمله
روشنک نوعدوست جمیله صدقی توسط پلیس دستگیر شدند.پلیس از کلیه ابزار ممکن برای
مرعوب ساختن فعالان زن استفاده میکرد.در حدود سال های 1313 ال 1320 تمام سازمان
های مستقل زنان منحل شدند.اما در عین حال دولت به تبلیغات خود در حمایت از حقوق زن
که یکی از انگیزه های تاثیر گذار بر افکار عمومی خارج از کشور بود. و تنها کانون
بانوان به عنوان یک سازمان خیریه دولتی که مهم ترین وظیفه کانون صحه گذاردن بر
اصلاحات نیم بند دولت و ستایش شاه به عنوان پدر ملت بود.با برکناری رضا شاه در ۱۳۲۰ شمسی (۱۹۴۱ میلادی)، فضای غیرمذهبی حاکم بر ایران نیز دگرگون شد. رهبران مذهبی تبعیدی
بازگشتند و تلاش هماهنگ و سازمانیافتهای را برای بازگرداندن حجاب و بستن مدارس
دخترانه در ایران آغاز کردند.با انقلاب سفید حكومت محمدرضا شاه بیآنکه در ساختار
سیاسی ایران تغییری بدهد، اصلاحات اقتصادی و اجتماعی را به مرحله اجرا گذاشت. بدینترتیب،
روشهای غیر دموکراتیک، بهعنوان روش اصلی انجام اصلاحات به قوت خود باقی ماند.پس
از انحلال سازمان دولتی کانون بانوان، چندین جمعیت زنان، از قبیل حزب زنان صفیه
فیروز و جمعیت زنان، دوباره با رهبری همان زنان طبقات مرفه اعلام موجودیت کرده و
بعضی از آنها به انتشار نشریات خود دست زدند، از جمله نشريه زنان ایران که کسب حق
انتخاب کردن و انتخاب شدن در مشاغل سیاسی از جمله اهداف مهم آن بود. اما شاید
بتوان گفت که سازمانهای زنان در این دوره بهطور کلی رادیکالتر از دورههای قبل
بودند؛ هر چند که تقریبا هیچکدام مستقل از احزاب سیاسی وقت نبودند. این دوره شاهد
ادامه فعالیتهای شماری از سازمانهای رفاه زنان و انجمنهای حرفه ای و مجلات
بود. انجمن زنان حقوقدان که توسط مهرانگیز
منوچهریان تأسیس شده بود، و جمعیت زنان طرفدار حقوق بشر، که توسط بدرالملوک بامداد
تأسیس شده بود، کمپینی را برای حق رای زنان به راه انداختند. در سال 1342 به عنوان
یکی از اصول شش گانه انقلاب سفید به زنان حق رای اعطا شد.ارائه قانون اصلاحات ارضی و حق رای زنان سبب عصبانیت علما
شد. در واقع، خمینی از طریق مخالفت با شاه در مورد این دو مسئله در سالهای ۱۳۴۱-۱۳٤٢شمسی بود که اهمیت و شهرت سیاسی یافت. به ابتکار خمینی،
٩ تن از علما طی بیانیهای دخالت زنان در انتخابات را محکوم کردند.در این زمان در
یکسو، سازمان زنان ایران با مدیریت اشرف پهلوی قرار داشت که تحت کنترل دولت و
متشکل از زنان برگزیده طبقه متوسط و مدافع حکومت بود و فعالیتهایش با سیاستهای
حکومت مغایرتی نداشت و پذیرش منفعلانه مردسالاری و تقسیم کار جنسیتی و کارهای
خیریه مشخصه فعالیتهای آن بود و در سوی دیگر فعالان زن در اپوزیسیون، فاقد انگیزه
تئوریک و عملی یا قابلیت لازم برای طرح و بحث مسئله ستم بر زن در نظام مردسالار
بودند و در غیبت سازمانهای مستقل دموکراتیک زنان، اتحادیههای کارگری و احزاب
غیردولتی، این شبکه وسیع انجمنهای مذهبی بودند که کار جذب جوانان را در انحصار
خود گرفته بودند.با وجود آنکه در دوران پهلوی مقاومت زنان تحصیلکرده در قبال
تفکرات سلبی روحانیون، از جمله تلاششان برای بازگرداندن حجاب یا تعطیل کردن مدارس
دخترانه، از پشتیبانی مردان و احزاب مترقی وقت برخوردار بود اما توجه دادن به این
نکته بسیار حائز اهمیت است که علیرغم وجود تضادهای ایدئولوژیک و سیاسی میان سه
نیروی مهم در صحنه سیاسی انقلاب ۵۷ (ملی گرایان، چپ سوسیالیستی و روحانیون)، اختلاف بر سر حقوق قانونی و اجتماعی
زنان در جریان انقلاب، به مسئله کلیدی و غیر قابلسازش تبدیل نشد.در روز ۱۷ اسفند ۱۳۵۷کمتر از یک ماه پس از
خیزش سراسری که به حکومت پادشاهی در ایران پایان داد، خمینی خواستار رعایت حجاب
برای زنها شد. وی در سخنرانیای که در شهر قم ایراد کرد، از دولت موقت بازرگان
خواست تا انقلابی عمل کند. خمینی گفت وزارتخانهها و دفاتر دولتی درست مثل زمان
طاغوت، بهخاطر وجود زنان برهنه به گناه آلوده است. وی همچنین گفت زنان تنها در
صورت رعایت حجاب اسلامی میتوانند در این مکانها به کار خود ادامه دهند.صبح روز 8
مارس که قرار بود پس از 50 سال نخستین مراسم علنی روز زن برگزار گرددزنان معترض به
فرمان حجاب خیابان های شهر تهران را تسخیر کرده بودند و درگیری بین زنان و نیروهای
حزب الله نیز اغاز گردیده بود. و این اولین نقطه عطف زنان در تاریخ انقلاب است و
اعتراض انها خود ایت الله خمینی را هدف قرار داده بودند. این تجمع نه برای به دست
آوردن حقوق بیشتر بلکه برای حفظ حقوق موجود بود. این اعتراضها با مخالفت حکومت
روبهرو شد و حتی گروههای سیاسی چپ و راست نیز آن را نادیده گرفتند و غیرضروری
شمردنددر حجاب کردن زنان برای خمینی نماد استقرار مجدد هویت اسلامی و تداوم فرهنگی
ان بود که تحولات دوران پهلوی ان را مختل کرده بود.رویداد 8 مارس نخستین جنبش
مستقل و نیرومند زنان در تاریخ نوین ایران است تقریبا همه نهادها و شرکت های دولتی و خصوصی دانشگاهها بیمارستان
ها و وزارتخانه ها دهها انجمن و گروه زنان تشکیل شد.در روز سوم اعتراضات 8 مارس و
پیش از گردهمایی عظیم مقابل وزارت دادگستری اعلامیه ها و نامه های حاکمیتی بسیاری
نیز صادر شد که این بیانیه خواستار برابری بین زن و مرد در حقوق قانونی اجتماعی و
اقتصادی و سیاسی و نیز ازادی بیانی و تضمین شده بود. و یکی از فوری ترین دغدغه زنان
تصمیم گیری درباره پوشش نیز بر عهدا زنان باشد.حکومت اسلامی خواست تا بیانیه خمینی
را به فرمان تبدیل کرده و اعتراضات را ساکت کند.راهپیمایی ها تا چند روز ادامه
داشت و حزب الله نیز در این مدت همچنان با شعار های توهین امیز و حملات فیزیکی به
برخورد با زنان ادامه دادند.بسیاری از زنان در این جنبش ضد حجاب ترسیدند که اهداف
مهم تر انقلاب را به خطر بیاندازد و بایت همین موردهر روز از جمعیت حاضر در
اعتراضات کم تر شد.از سالهای نخست دهه ۶۰ به بعد، تا بیش از یک دهه اثری از جنبش زنان در صحنه
علنی و عمومی جامعه نبود. سرکوب گسترده نهادهای سیاسی و مدنی مخالف و منتقد حکومت
پس از سال ۱۳۶۰، دامن جنبش زنان را
نیز گرفت و منجر به توقف فعالیت گروهها و نشریات زنان شد. فعالان زن نیز یا
بازداشت شدند، یا کشور را ترک کردند و یا با از دست دادن امکان فعالیت
سیاسی-اجتماعی علنی و عمومی، برای بیش از یک دهه خانهنشین شدند.در چنین شرایطی و
در نبود هیچ امکانی برای سازماندهی دوباره فعالیت علنی مستقل از حکومت، برخی
زنان ، به محافل دوستانهای پناه بردند که اغلب بر اساس پیوندهای سیاسی ایجاد شده
بود. این محافل در یک حرکت هماهنگ نشده و بدون هیچگونه ارتباط و گاه اطلاع از هم
در نقاط مختلف شهر برگزار میشد. شهین نوایی، از موسسان اتحاد ملی زنان در سال ۱۳۵۸ میگوید که یکی از نخستین محفلهای زنان پس از توقف
فعالیتهای اتحاد ملی زنان در سال ۱۳۶۰، از سوی بخشی از زنان فعال در این گروه شکل گرفت که تا سال ۱۳۶۴ نیز ادامه داشت.از سال ۱۳۷۶ به بعد، جنبش زنان که دوره بازسازی خود در محافل خانگی و خروج از خانه با
فعالیت در نهادهای محیطزیستی و کودکان را در سالهای پس از جنگ پشتسر گذاشته
بود، توانست با بهرهگیری از اندک گشایشی که در فضای سیاسی-اجتماعی کشور ایجاد شده
بود، به سمت فعالیت علنی مستمر در عرصه عمومی حرکت کند.یکی از نخستین گامها برای این حضور علنی، تشکیل جمع زنان
ناشر از سوی زنان ناشر خارج از حلقه حاکمیت و قدرت و برگزاری نمایشگاه کتاب زنان
ناشر در اسفند ۱۳۷۶ بود.در اسفند ۱۳۷۸، زنانی که نزدیک به دو دهه، روز جهانی زن را به صورت
مخفیانه و در خانههایشان برگزار میکردند و به تقویت شبکهای زنان میپرداختند،
سرانجام موفق به برگزاری مراسم علنی هشت مارس شدند. این نخستین قدم این محفلها
برای حرکت به سوی فعالیتهای علنی بود و توانست زمینهساز حرکتهای جمعی و سازمانیافتهتر
بعدی و تشکیل و ثبت سازمانهای غیردولتی زنان شود؛ چنانکه نطفه اولیه مرکز
فرهنگی زنان، از نخستین گروههای مستقل زنان در این دوره که از سوی زنان سکولار و
خارج از حاکمیت شکل گرفت، در همین هشت مارس بسته شددر بیانیه تجمعی که ۲۲ خرداد ۸۵ در میدان هفت تیر برای اعتراض به قوانین نابرابر برپا شده بود، آمده بود که
تا تغییر این قوانین به اعتراضمان ادامه خواهیم داد.دو هفته بعد از تجمع ۲۲ خرداد، طرح شروع یک کمپین برای تغییر قوانین نابرابر با
الگوبرداری از کمپین یک میلیون امضای زنان مراکشی برای تغییر قوانین خانواده، در
مرکز فرهنگی زنان مطرح و پس از آن از گروهها و فعالان دیگر نیز برای مشارکت در
تکمیل طرح و پیوستن به کمپین دعوت شدند.این کمپین در نظر داشت با جمعآوری یک
میلیون امضا برای تغییر بیش از ۱۰ قانون تبعیضآمیز از جمله قوانین مربوط به حق طلاق، سن ازدواج، حضانت
کودکان، ارث، دیه، سن مسئولیت کیفری و تعدد زوجات، خواهان تغییر این قوانین از سوی
مجلس شود. جمعآوری امضا تنها هدف این کمپین نبود و فعالان قصد داشتند با گفتوگوی
رودررو با مردم برای جمعآوری امضا از یک سو و طرح مطالبه تغییر قوانین در رسانهها
از سوی دیگر، این خواسته زنان را به صورت گسترده در عرصه عمومی مطرح کنند. همچنین
با پخش کتابچههایی حاوی مطالب آموزشی دراینباره آنها در آگاهی رسانی و ايجاد
دستگاه فکری در میان زنان از گروههای اجتماع مختلف نیز بودند.. کمپین قانون بیسنگسار
ائتلاف مطالبهمحور دیگری بود که آبان ۱۳۸۵ از سوی گروهی متشکل از پنج روزنامهنگار، وکیل و فعال
حقوق زنان در داخل و خارج ایران و یک هیئت مشاوران متشکل از فعالان ایرانی و
غیرایرانی آغاز به کار کرد.محمود شاهرودی، رئیس وقت قوه قضاییه در سال ۱۳۸۱، در پی فشارهای بینالمللی اتحادیه اروپا، بخشنامه
توقف حکم سنگسار را صادر کرده بود، اما این بخشنامه نتوانسته بود مانع صدور و
اجرای احکام سنگسار شود. در چنین شرایطی و در زمانی که مسئولان٬ اجرای سنگسار را
انکار میکردند و روزنامهها از نوشتن در باره سنگسار ابا داشتند، کمپین قانون
بیسنگسار با فشارهای رسانهای و بینالمللی توانست پرونده محکومان به سنگسار
را علنی کرده و مخالفت با سنگسار را به عرصه عمومی بکشاند.اعتراض به لایحه حمایت خانواده بار دیگر همه طیفهای
مختلف جنبش زنان را در یک مشارکت حداکثری برای تحقق خواستی حداقلی در یک جبهه قرار
داد. اینبار نه تنها زنان اصلاحطلب، بلکه بخشی از زنان اصولگرا نیز مخالفت خود
را با این لایحه اعلام کردند.این لایحه که سال ۱۳۸۶ از سوی دولت نهم به مجلس ارسال شده بود، نه تنها در
راستای اصلاح قوانین نابرابر نبود، بلکه با موادی همچون آسانتر کردن چندهمسری و
ازدواج موقت برای مردان و سختکردن طلاق برای زنان، وضعیت متزلزل٬ تبعیضآمیز و
نابرابر زنان در خانواده را از آنچه بود نیز بدتر میکرد.در نهایت این لایحه در
سال 1391 با اعتراض های زنان و کنفرانسهای مطبوعاتی تهدید به تحصن در مقابل مجلس
با تحقق حداقل خواسته های فعالان حقوق زنان مبنی بر حذف و اصلاح موارد مربوط با
چند همسری و اعتراضات موقت به تصویب رسید ولی اعتراضات این فعالان فرسنگها تا
نابرابری حقوق زن و مرد فاصله دارد.جنبش زن، زندگی، آزادی یا جنبش مهسا امینی، جنبشی اعتراضی انقلابی است که با وقوع خیزش ۱۴۰۱ ایران آغاز شد. این جنبش در تداوم حرکت انقلابیاش،
زمینههای یک انقلاب را پی میگیرد. خصلت اساسی این جنبش، دموکراتیک بودن آن است و در آن،
خواسته برابری و آزادی با محوریتِ مقابله با حجاب اجباری برجسته است. شعار شاخص
این جنبش زن، زندگی، آزادی است که بیشتر شهرهای ایران را فراگرفت و لایههای
جمعیتی مختلفی به آن پیوستند.با وجود اینکه دستگاههای مختلف سیاسی، فرهنگی و
امنیتی جمهوری اسلامی با موضعگیریهای گوناگون، زنان بیحجاب را تهدید میکنند و
حتی سید علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، بیحجابی را حرام سیاسی خواند؛ اما
حضور بدون روسری زنان ایرانی در خیابانها و همراهی چهرههای سرشناس با آنها، این
جنبش را ادامهدار کرد و جلوگیری از کشف حجاب برای حکومت ایران اهمیتِ راهبردی،
سیاسی، هویتی و گفتمانی پیدا کرد.