۱۴۰۴ اردیبهشت ۲۸, یکشنبه

از آزادی رهایی‌بخش انقلاب ژینا تا جبر فاجعه‌ی بندر رجائی

 


آنچه در بندر رجائی تاریخ داد،‌ تکرار جبری شوم در صحنه‌ی تاریخ است که خیزش انقلابی ژینا امکان شکستن چرخه آن را در

اختیار مردم ایران گذاشته باشد.زندگی آمیزه‌ی پیچیده‌ای از ضرورت و آزادی، از جبر و اختیار است. همان‌گونه که در زندگی افراد لحظات خاصی وجود دارد که انسان به میانجی انتخاب درست و اراده، می‌تواند مهار زندگی‌اش را به دست بگیرد و سرنوشتش را تغییر دهد و زنجیر جبر و تقدیر شوم را بشکند، در تاریخ نیز لحظات تاریخی در چارچوب قانونمندی وجود دارد که یک ملت می‌تواند تقدیر تاریخی‌اش را تغییر دهد و سرنوشتش را به دست بگیرد. بدبختی بزرگ هم در مورد فرد و هم در مورد ملت این است که نمی‌داند، هر لحظه که دارد می‌گذرد می‌تواند همان لحظه‌ی طلایی آزادی و تغییر سرنوشت‌اش باشد. بنابراین اگر فرد یا ملت آن لحظه و ساعت تاریخی درست را نشناسد و نفهمد، جبر به‌صورت تقدیر شوم تکرار می‌شود.انقلاب ژینا یکی از آن لحظات تاریخی بود که این امکان فراهم شد که مردم ایران با تصمیم و انتخاب درست و پیوستن به انقلابشان جبر تقدیر‌گرایی شوم را بشکنند و از زنجیرهایشان آزاد شوند اما با غفلت تاریخی آن لحظه‌ی سرنوشت‌ساز را در لحظه و ساعت تاریخی درست نشناختند؛ نسل ژینا را تنها گذاشتند و یکی از بزرگترین فرصت‌های زندگیشان را برای آزادی از دست دادند.طبیعتا در این غفلت تاریخی بیش از همه اپوزیسیون داخل و خارج از کشور مقصر هستند که ماهیت زنانه، استثنایی و شگفت‌انگیز انقلاب ژینا و خودانگیختگی درخشانش را نفهمیدند و از طریق اتخاذ تاکتیک‌های سنگ‌شده‌ی غلط، استراتژی حسرت‌آمیز پیروزی را به تاخیر و محکوم به شکست کردند. اکثریت روشنفکران، نخبگان، اساتید، سلبریتی‌ها، هنرمندان، ورزش‌کاران، سینماگران و... نیز از پیوستن شجاعانه‌ی علنی و به‌موقع به این لحظه‌ی تاریخی دیالکتیک حیات اجتناب کردند و پیشروترین انقلاب مردمی را در هجوم اهریمنی بربرهای مواجب در جیب و سلاح در دست تنها گذاشتند. غالب تئوری‌ها، ستایش‌ها، شعرها، مرثیه‌ها و حمایت‌های پس از شکست نیز، چیزی جز نمایشِ رقت‌انگیزِ ملال و بیهوده‌ی روح‌های حقیر فرصت‌طلب نبود. و اما چرا این شگفتی جوشان و خودانگیحته‌ی انقلاب را نفهمیدند؟ انقلاب یعنی چه؟ ساده‌ترین تعریف انقلاب، یعنی دگرگونی، یعنی زیرورو‌شدن. فعلا به معنای سیاسی، اقتصادی آن کاری نداریم اما در معنای روانشناختی آن، این دگرگونی، یعنی آزاد‌شدن پتانسیل عظیم نهفته‌ی انسان‌ها‌ی معمولی و عادی و بالفعل‌شدن بالقوه‌گی انرژی حیات و زنده‌ی آن‌ها برای تغییر تقدیر کور و به دست‌گرفتن آزادانه و مختارانه‌ی سرنوشتشان. در واقع انقلاب به‌مثابه‌ی یک فرصت تاریخی بزرگ که حیات اجتماعی در اعماق به لرزه در‌می‌آید، این امکان را فراهم می‌کند، نه یک انسان خاص، استثنایی و ویژه از میان مردم برخیزد و تبدیل به قهرمان شود بلکه برعکس، شمار بی‌پایانی از مردمان عادی، بی‌پیرایه، ساده و گمنام، ناگهان و سریع به فراز ‌آیند و قابلیت‌های قهرمانانه‌ی باورنکردنی انسانی از خودشان به نمایش ‌بگذارند. در فاصله‌ی قیام آبان ۹۸ تا انقلاب ژینا ۱۴۰۱ که بارها از آن به عنوان دوران جنبش انقلابی نوین ایران نام برده‌ام، که هر حادثه‌ی کوچک پتانسیل تبدیل به یک قیام و انقلاب سراسری داشت، تعداد بی‌شماری مانند نیکاها، ساریناها، حدیث‌ها، عاطفه‌ها، فرشته‌ها و....که جانشان را برای آزاد زیستن فدا کردند تا مادران دادخواه مانند عشقی‌ها، رمضانی‌ها، شیربیشه‌ها، سلطانی‌ها، شاکرمی‌ها..و شمار بسیار دیگری مانند الناز رکابی‌ها، ماه‌منیر مولایی‌رادها، ، سپیده رشنو‌ها، گلرخ ایرانی‌ها، سپیده قلیان‌ها و....به عنوان قهرمانان گمنام، ناگهانی و به سرعت به فراز آمدند. به ماموریت و رسالت تاریخی‌شان به زیبایی در لحظه و ساعت تاریخی درست عمل کردند.از آغاز جنبش انقلابی نوین ایران تا فاجعه‌ی بندر رجائی، تاریخ ایران نمایشنامه‌ی فلسفه‌ی آزادی اختیار و قانونمندی جبر را بارها به صحنه آورده‌است. اما تا زمانی که قهرمانان این نمایشنامه‌ی فلسفه‌ هستی، آزادانه و مختارانه به‌شکل جمعی انتخاب نکنند در لحظه و ساعت تاریخی درست سرنوشت‌شان را خودشان به دست بگیرند، صحنه‌ی تاریخ، جغرافیای تکرار جبرِ فجایعی مانند بند رجائی و حتی بسیار بدتر از آن خواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سپاس از توجه و انتقادات شما

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.

خشونت آنلاین همبستگی و مبارزاتمان را هدف قرار گرفته است

در عصر دیجیتال، جایی که صداهای خاموش می‌توانند در شبکه‌های اجتماعی شنیده شوند و جنبش‌ها با یک توییت یا استوری جان می‌گیرند، فضای آنلاین به م...