
در هر جنگی، قربانیان همیشه فقط در میدان نبرد نیستند. در پسِ هر انفجار، هر تحریم، و هر ناامنی گسترده، خانههایی هستند که دیگر امن نیستند. ایران، کشوری که در سالهای اخیر با موجهای مختلفی از تنشهای سیاسی، فشارهای اقتصادی و اعتراضات مردمی دست و پنجه نرم میکند، نمونهای آشکار از این واقعیت تلخ است: در دل بحرانهای اجتماعی و سیاسی، خشونت خانگی افزایش مییابد.وقتی منابع کم میشود، فضاهای عمومی ناامن میشود، و آینده نامعلوم به نظر میرسد، خانوادهها نیز متأثر میشوند. مردان بیکار یا تحت فشار مالی، زنان محروم از حمایت قانونی و اجتماعی، و کودکانی که دیگر صدای خندهشان در خانه شنیده نمیشود. خشونت خانگی در چنین شرایطی بهراحتی رشد میکند، بدون آنکه کسی صدای قربانیان را بشنود.در ایران، تحریمهای اقتصادی، سرکوب آزادیهای مدنی، و بحرانهای زیستمحیطی، همه دست به دست هم دادهاند تا زندگی را برای اقشار آسیبپذیر، بهویژه زنان، دشوارتر کنند. در چنین بستری، زنانی که قربانی خشونت خانگی هستند، کمتر از همیشه امکان فرار، شکایت، یا حتی صحبت درباره رنج خود را دارند.در شرایط بحرانی، کشورها به نهادهای حمایتی نیاز دارند؛ مراکز امن برای زنان، خطهای تلفن بحران، حمایتهای قانونی، و آموزش عمومی درباره خشونت. اما در ایران، این زیرساختها یا وجود ندارند، یا به شدت ناکارآمدند. بسیاری از قربانیان خشونت خانگی به دلیل فشار اجتماعی، ترس از بیپناهی یا نبود اعتماد به نهادهای رسمی، در سکوت باقی میمانند.حتی وقتی زنان از خشونت فرار میکنند، گزینههای اندکی پیش روی آنهاست: خانههای امن بسیار محدود هستند، قانونگذاری در بسیاری از موارد به نفع مردان است، و جامعه هنوز با تابوی صحبت درباره خشونت درون خانواده دست و پنجه نرم میکند.روایتهایی که گهگاه از دل شبکههای اجتماعی، کمپینهای مستقل یا گزارشهای رسانههای خارج از کشور بیرون میآیند، تصویر دردناکی از این خشونتها نشان میدهند. زنانی که بارها مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند، دخترانی که از خانه فرار کردهاند، کودکانی که شاهد خشونت مداوم بودهاند. اما در کنار این روایتهای تلخ، قصههایی از مقاومت هم هست: زنانی که صدایشان را بلند کردهاند، گروههای مردمی که کمکرسانی کردهاند، و کمپینهایی که آگاهی عمومی را بالا بردهاند.برای مقابله با خشونت خانگی در ایران، تنها تغییر قوانین کافی نیست؛ بلکه باید فرهنگ گفتوگو، آموزش جنسیتی، و حمایت اجتماعی نیز توسعه یابد. فشارهای بینالمللی برای بهبود وضعیت حقوق بشر، حمایت از نهادهای مدنی مستقل، و ایجاد فضا برای صدای قربانیان میتواند به این روند کمک کند.در نهایت، جنگ فقط در میدانهای نبرد نیست. جنگی خاموش در خانهها نیز جریان دارد – جنگی که قربانیانش صدای بلندی ندارند، اما زخمهای عمیقی دارند. باید درباره آن حرف بزنیم. باید بشنویم. و باید کاری کنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
سپاس از توجه و انتقادات شما
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.