۱۴۰۳ شهریور ۷, چهارشنبه

شعر ممنوعه



 شما ای ملت افتاده از اصل

ز خاطر برده های ریشه و نسل


شما بازیچه های قوم تازی

گرفته اصل و فرهنگت به بازی


شما ای نسل امروز ای جوانان

به هر علم آشنا دانش مداران


خطا از نسل کهنه نیست تقصیر

اسیر ظلم تازی گشته از دیر


ولی بر نسل ما این جهل ننگ است

که این دین چون قفس بر مرغ تنگ است


وفا بر دشمن تازی روا نیست

مریضی همچو الله اش خدا نیست


علی و فاطمه از آن ما نیست

محمد راه او راه خدا نیست


نباشد مصرعی از شاعر بلخ

از آن آیات ظلم و شیوه سلخ


تعصب بر مسلمان هست عادت

که دین را عیب اخفا چون عبادت


بزرگان هم چو ما انسان بودند

به دام مذهب و اسلام بودند


به دنیا دیده ها را چون گشودند

بجز اسلام و قرآنش ندیدند


بدان هر شاعری در مذهب خود

چو شمشیر و چو چشم و چون زبان شد


که مولانا و سعدی و نظامی

نگشتند از سر اسلام نامی



اگر اسلام شد یک دین نامی

شده از مولوی ها و نظامی


به هر دینی اگر گرویده بودند

بدان آن دین نامی مینمودند


هر آنچیزی که بنشست اندر آن شعر

چو موزن است و زیبا میشود مهر


به ایرانی هنر چون روح در تن

هنر زیبا کند تصویر شیطان


سخن کوتاه و گویا دلنشین است

خرد نیکو ترین آئین و دین است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سپاس از توجه و انتقادات شما

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.

شعر ممنوعه

 شما ای ملت افتاده از اصل ز خاطر برده های ریشه و نسل شما بازیچه های قوم تازی گرفته اصل و فرهنگت به بازی شما ای نسل امروز ای جوانان به هر علم...