حدود چهل درصد جمعیت ایران به زبان فارسی سخن نمیگویند؛ یعنی زبان مادری آنها یکی از چندین زبان غیرفارسی ایران است. بااینحال ناچارند از هفت سالگی و با رفتن به دبستان، همه آموزههای علمی را به زبان فارسی بیاموزند؛ اتفاقی که زندگی آنها را به دو دنیای مجزا در خانه و مدرسه تقسیم میکند. علاوهبر این به اعتقاد کارشناسان، فشار برای آموزش به یک زبان غالب و پرهیز از آموزش و گرامیداشت زبانهای اقلیت، به گوناگونی فرهنگی کشورهایی چون ایران آسیب میزند. از آنجا که این مشکل تنها مربوط به ایران نیست و بسیاری از کشورها با آن دست و پنجه نرم میکنند، یونسکو روز ۲۱ فوریه (۲ اسفند) را برای حمایت از تنوع زبانی و فرهنگی، روز «زبان مادری» نامگذاری کرده است.امسال به همین مناسبت، کنفرانسی با عنوان «کثرت زبانی؛ چالشها و فرصتها»، به کوشش «مرکز زنان تُرک ایران» در شهر کلن آلمان برگزار شد. در این کنفرانس، فعالان و پژوهشگرانی چون «امیر کلان، نگار گلکار، ژاله تبریزی، کارینا جهانی، بهروز شجاعی، ملیکا زر، رضا مریدی، حسن افراز، شیما سیلاوی و امید اقدمی» سخنرانی کردند.یکی از دلایل گرامیداشت زبان مادری از آنجا ریشه میگیرد که با غلبه یک زبان به زبانهای اقلیت، بسیاری از زبانها بهمرور به دست فراموشی سپرده شده و کمکم از بین میروند. در این صورت، بخشی از حافظه فرهنگی در آن پهنه جغرافیایی حذف میشود. همین موضوع یکی از نگرانی یونسکو است. براساس اعلام این سازمان جهانی، حدود هفت هزار زبان در جهان به ثبت رسیده که تا یکصد سال آینده، نیمی از آنها منقرض خواهند شد. طبق اعلام اطلس زبانهای جهان، بیش از ۲۰ زبان در ایران در معرض نابودی و انقراض کامل هستند. یونسکو نیز حدود ۲۵ زبان را در ایران در خطر نابودی اعلام کرده استزبانهای آشتیانی، بشاگردی، فارسیهود، جیدی، زبان گزی، زبان گورانی، خلجی، ترکی خراسانی، خوانساری، (گویش) کرشی، اچمی، مندائی، نطنزی، نائینی، سمنانی، سنایا، سیوندی، سوی، تالشی، تاتی، (گویش وفسی)، دری زرتشتی (گویش بهدینان)، لشان ددان و هولئولا، ازجمله زبانها و گویشهای ایرانی در معرض خطر انقراض شناخته شدهاند. سادهترین اتفاقی که در مرگ زبانی اتفاق میافتد، این است که گفتمان بین اتنیکی از بین میرود، یعنی بین گروهها و نسلها این گفتمان وجود ندارد، در برخی موارد نوهها دیگر نمیتوانند با پدربزرگها و مادربزرگها ارتباط برقرار کنند، داستانهای آنها را متوجه نمیشوند و نمیتوانند نوشتههای آن زبان و آن فرهنگ را بخوانند. این اتفاقات در بسیاری از مناطق ایران در حال رخ دادن است و افراد تجربه خود را در شبکه های اجتماعی به اشتراک میگذارند. این افراد دیگر نمیتوانند اطلاعات فرهنگی نسلهای قبل از خود را به دست بیاورند. مرگ زبان، مرگ یک فرهنگ و از دست دادن آن ریشهها، یک فاجعه است.یادآوری اهمیت زبان مادری تنها برای حفاظت از آن فرهنگ و زبان نیست، یکی دیگر از دلایل آن، حفظ حقوق اولیه همه افرادی است که به آن زبان گفت وگو میکنند.برای میلیونها دانشآموزی که زبانی غیر از زبان فارسی را در خانه صحبت میکنند، رفتن به مدرسه در روز اول مهر یکی از چالشهای بزرگ زندگی آنها محسوب میشود. وقتی با برخی از این دانشآموزان در سنین بزرگسالی گفتوگو کنید، آنها از سالهای اول و دوم ابتدایی خود بهعنوان سالهای تلخی که اعتمادبهنفس آنها را برای مدتی طولانی از بین برد، یاد میکنند.هر دانش آموزی این حق را دارد که به زبان مادری خودش در مدرسه آموزش ببینید. در مورد مزایای نقش داشتن زبان مادری در مدارس، علاوهبر تاثیر روحی و روانی و تاثیر بر توسعه کشور،میشود به نقش هویت بخشی آن اشاره کرد. یک نوع از هویت، هویت آکادمیک افراد است. استفاده از زبان مادری در پروسه آموزش به دانشآموزان اجازه میدهد که هویت علمی خودشان را به گونهای ببینند که میتوانند وارد سیستم آموزشی ایران شده و در این سیستم موفق شوند. یک سیستم آموزشی تک زبانه به بچههای شش-هفت ساله، هر روز این پیغام را میفرستد که زبانی که در خانه آنها استفاده میشود، هیچ ارزش آکادمیک و علمی ندارد. مدارس تک زبانه به نوعی دائم در حال سرکوب کردن هویت آکادمیک بچههای ما است. در تحقیقات گفته میشود که بچههایی که به زبان غیر از زبان مادری در مدارس آموزش میبینند، وارد یک بازی از پیش باخته میشوند. آمار ترکتحصیل در مناطقی که زبانشان غیر فارسی است، غیرقابل مقایسه است با مناطق فارس زبان. عملا در سیستمهای آموزشی تک زبانه، به یک نوع شکنجه آکادمیک دست میزنند و به بچههایی که ناچارند زبان مادری خود را در مدارس کنار بگذارند، این پیغام داده میشود که ظرفیت ورود به مباحث آکادمیک را ندارند. بخشی از آثار مخرب جلوگیری از آموزش زبان مادری در مدارس ایران متوجه هویت قومی میشود. وقتی زبان غالب بهصورت اجباری در مناطق مختلف تدریس میشود، به اقوام و گروههای مختلف که از فرهنگ شما نیستند این پیغام داده میشود که فرهنگ آنها توانایی کار آکادمیک را ندارد. سیستمهای آموزشی تک زبانه مرکزمحور، عملا بهنوعی ابزار سرکوب فرهنگی هستند. یعنی مدارس عمومی و دولتی که قرار است به مناطقی که محروم خوانده میشوند کمک کنند و برای آن مناطق نقش نجاتدهنده را داشته باشد، عملا این مدارس به ماشینهای سرکوب فرهنگی تبدیل میشوند؛ بنابراین هویت فرهنگی منطقه هم مورد خطر قرار میگیرد.این اتفاق درحالی رخ میدهد که، تحقیقات نشان میدهد اگر حکومتی مایل باشد گویشوران مناطق مختلف زبان غالب را بهخوبی فرا بگیرند، مثلا زبان فارسی را، یکی از بهترین راهها این است که کمک کند آنها ابتدا زبان خودشان را درست یاد بگیرند، چون وقتی بچهها به زبان خودشان آموزش ببینند و هویت آکادمیک خودشان را دوست داشته باشند، خیلی راحتتر با یک فرهنگ دیگر مواجه میشوند و دیگر آن را دشمن خودشان نمیبینند. اضافه کردن زبانهای مادری به سیستم آموزشی یک کشور میتواند با توجه به امکانات آموزشی و شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن مورد بررسی قرار بگیرد و اجرا شود. نکتهای که باید بر آن تاکید شود این است دخالت دادن زبان مادری باید در مدارس ابتدایی صورت بگیرد؛ جایی که بسیاری از افراد از بودن در یک سیستم آموزشی تک زبانه آسیب جدی میبینند. به گفته این استاد آموزش چند زبانی، تحقیقات نشان میدهد کودکانی که زبان غیر فارسی دارند و وارد مدارس میشوند، باید در سالهای اولیه مقطع ابتدایی به زبان مادری خودشان آموزش ببینند و بعد از کلاس سوم یا چهارم، زبان غالب را آموزش ببینند.در کنار همه آثار منفی جدا کردن زبان مادری از سیستم آموزش، آثار مخرب روحی و احساسی همیشه در وجود افراد خواهد ماند. زبان مادری و یادگیری آن تاثیر مهمی بر رشد مغزی، هیجانی و اجتماعی کودک دارد. در واقع زبان مادری، پیشنیاز رشد هیجانی و ذهنی کودک است.توصیه عمومی و تخصصی به همه کسانی که از کودکان مراقبت میکنند آن است که برای ارتباط با کودکان بهجای زبان آمرانه، از زبان مادرانه استفاده کنند. رشد مغزی، عاطفی و هیجانی کودک در سالهای اولیه زندگی، یعنی تا پایان دوره ابتدایی، وابسته به از زبان مادری است.نخستین مفهومسازیهای کودک از خود و جهان اطرافش بر پایه زبان مادریاش شکل میگیرد. به همین ترتیب، کودک نخستین تجربههای عاطفی و شناختی خود از جهان را هم با زبان مادری ابراز می کند؛ به همین خاطر است که روانشناسان معتقدند ساختهای پایهای ذهن هر شخص با مصالح زبانی مادر و در درجه دوم خانوادهای که کودک در آن قرار دارد ساخته میشود.مردم ترجیح میدهند عمیقترین عواطف و احساسات و برداشتهای خود را به زبان مادری خود شکل بدهند. به همین دلیل سارا افراسیابی معتقد است که برای مردم، بهترین ترانهها، لالاییها، سوگنامهها و اندرزنامهها، آنهایی است که به زبان مادری آن مردم گفته شده است. از همین رو، کسانی که نمیتوانند به زبان مادری صحبت کنند، بنویسند و ابراز عقیده کنند، همیشه در حسرت بهره جستن از زبان مادری هستند.همچنین کودک با استفاده از زبان مادریاش با والدین، خانواده، نزدیکان، فرهنگ، تاریخ، هویت و دین خود ارتباط برقرار میکند. زبان مادری، کودک را با فرهنگ جامعهای که از آن برآمده است و هویتاش در آن شکل گرفته است، پیوند میدهد. کودکی که زبان مادریاش را نداند، از باارزشترین ابزاری که میتواند با استفاده از آن در بستر فرهنگ تربیت شود، محروم میماند.غفلت رسمی و غیررسمی، عمدی و غیرعمدی خانوادهها و دولتها از ایجاد زمینه برای رشد کودک با زبان مادریاش، جفا در حق کودک، فرهنگ و جامعه است. نادیده گرفتن زبان مادری کودکان و تحمیل یک زبان بهمثابه زبان ملی، نتیجهای جز سست کردن هویت فردی، قومی و ملی نخواهد داشت. ضمن اینکه زبان مادری بنیانی برای یادگیری زبانهای دیگر است.اگر چه طبق اصل ۱۵ قانون اساسی، «استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات، رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی، آزاد است»، اما حکومت همین حداقل حق در نظر گرفته شده برای گویشوران به زبانهای غیر فارسی را تاکنون از آنها دریغ کرده است.این موضوع نهتنها به نظر کارشناسان موجب آسیبهای روحی و هویتی به دانشآموزان شده،بلکه در درازمدت، این زبانها را در مسیر فراموشی قرار داده است.یکی از مشکلاتی که با نابودی زبانهای مختلف رخ میدهد، این است که عملا از بین رفتن این زبانها باعث تخریب و از میان رفتن فرهنگهایی میشود که قسمت بزرگی از آن جغرافیا بودهاند. همانطور که برای داشتن یک محیطزیست سالم به همه گونههای مختلف گیاهی و جانوری نیاز است، برای اینکه جغرافیای فرهنگی جایی مثل فلات ایران بهصورت سالم باقی بماند نیز، به تمام زبانهایی که در این جغرافیا بهصورت سنتی وجود داشتهاند نیاز است؛ بنابراین باید تمام زبانها در این پهنه جغرافیایی به حیات خود ادامه دهند. محروم کردن دانشآموزان از نقشداشتن زبان مادری در آموزش نهتنها دسترسی آنها را به مزایای مختلف را محدود میکند، بلکه یک تهدید جمعی است که اکولوژی زبانی منطقه را مورد فشار قرار میدهد و در نهایت، بهنوعی باعث از رفتن اکولوژی فرهنگی میشود. بیشتر کشورهای توسعهیافته زبانها و فرهنگهای متفاوت را گنجینه و میراث فرهنگی خود میدانند، اما در ایران هیچ تلاشی برای حفظ این زبانها و فرهنگها نمیشود. حفاظت از زبانهای مختلف، کار یک فرد و یک خانواده نیست، بلکه به پشتیبانی دولتی نیاز دارد و نهادهای دولتی که بودجه و امکانات حفظ این زبانها را دارند، باید این مساله را پیگیری کنند.
۱۴۰۲ اسفند ۲, چهارشنبه
سرکوب فرهنگی؛ وقتی به اصرار حکومت، زبان مادری از مدارس حذف میشود
حدود چهل درصد جمعیت ایران به زبان فارسی سخن نمیگویند؛ یعنی زبان مادری آنها یکی از چندین زبان غیرفارسی ایران است. بااینحال ناچارند از هفت سالگی و با رفتن به دبستان، همه آموزههای علمی را به زبان فارسی بیاموزند؛ اتفاقی که زندگی آنها را به دو دنیای مجزا در خانه و مدرسه تقسیم میکند. علاوهبر این به اعتقاد کارشناسان، فشار برای آموزش به یک زبان غالب و پرهیز از آموزش و گرامیداشت زبانهای اقلیت، به گوناگونی فرهنگی کشورهایی چون ایران آسیب میزند. از آنجا که این مشکل تنها مربوط به ایران نیست و بسیاری از کشورها با آن دست و پنجه نرم میکنند، یونسکو روز ۲۱ فوریه (۲ اسفند) را برای حمایت از تنوع زبانی و فرهنگی، روز «زبان مادری» نامگذاری کرده است.امسال به همین مناسبت، کنفرانسی با عنوان «کثرت زبانی؛ چالشها و فرصتها»، به کوشش «مرکز زنان تُرک ایران» در شهر کلن آلمان برگزار شد. در این کنفرانس، فعالان و پژوهشگرانی چون «امیر کلان، نگار گلکار، ژاله تبریزی، کارینا جهانی، بهروز شجاعی، ملیکا زر، رضا مریدی، حسن افراز، شیما سیلاوی و امید اقدمی» سخنرانی کردند.یکی از دلایل گرامیداشت زبان مادری از آنجا ریشه میگیرد که با غلبه یک زبان به زبانهای اقلیت، بسیاری از زبانها بهمرور به دست فراموشی سپرده شده و کمکم از بین میروند. در این صورت، بخشی از حافظه فرهنگی در آن پهنه جغرافیایی حذف میشود. همین موضوع یکی از نگرانی یونسکو است. براساس اعلام این سازمان جهانی، حدود هفت هزار زبان در جهان به ثبت رسیده که تا یکصد سال آینده، نیمی از آنها منقرض خواهند شد. طبق اعلام اطلس زبانهای جهان، بیش از ۲۰ زبان در ایران در معرض نابودی و انقراض کامل هستند. یونسکو نیز حدود ۲۵ زبان را در ایران در خطر نابودی اعلام کرده استزبانهای آشتیانی، بشاگردی، فارسیهود، جیدی، زبان گزی، زبان گورانی، خلجی، ترکی خراسانی، خوانساری، (گویش) کرشی، اچمی، مندائی، نطنزی، نائینی، سمنانی، سنایا، سیوندی، سوی، تالشی، تاتی، (گویش وفسی)، دری زرتشتی (گویش بهدینان)، لشان ددان و هولئولا، ازجمله زبانها و گویشهای ایرانی در معرض خطر انقراض شناخته شدهاند. سادهترین اتفاقی که در مرگ زبانی اتفاق میافتد، این است که گفتمان بین اتنیکی از بین میرود، یعنی بین گروهها و نسلها این گفتمان وجود ندارد، در برخی موارد نوهها دیگر نمیتوانند با پدربزرگها و مادربزرگها ارتباط برقرار کنند، داستانهای آنها را متوجه نمیشوند و نمیتوانند نوشتههای آن زبان و آن فرهنگ را بخوانند. این اتفاقات در بسیاری از مناطق ایران در حال رخ دادن است و افراد تجربه خود را در شبکه های اجتماعی به اشتراک میگذارند. این افراد دیگر نمیتوانند اطلاعات فرهنگی نسلهای قبل از خود را به دست بیاورند. مرگ زبان، مرگ یک فرهنگ و از دست دادن آن ریشهها، یک فاجعه است.یادآوری اهمیت زبان مادری تنها برای حفاظت از آن فرهنگ و زبان نیست، یکی دیگر از دلایل آن، حفظ حقوق اولیه همه افرادی است که به آن زبان گفت وگو میکنند.برای میلیونها دانشآموزی که زبانی غیر از زبان فارسی را در خانه صحبت میکنند، رفتن به مدرسه در روز اول مهر یکی از چالشهای بزرگ زندگی آنها محسوب میشود. وقتی با برخی از این دانشآموزان در سنین بزرگسالی گفتوگو کنید، آنها از سالهای اول و دوم ابتدایی خود بهعنوان سالهای تلخی که اعتمادبهنفس آنها را برای مدتی طولانی از بین برد، یاد میکنند.هر دانش آموزی این حق را دارد که به زبان مادری خودش در مدرسه آموزش ببینید. در مورد مزایای نقش داشتن زبان مادری در مدارس، علاوهبر تاثیر روحی و روانی و تاثیر بر توسعه کشور،میشود به نقش هویت بخشی آن اشاره کرد. یک نوع از هویت، هویت آکادمیک افراد است. استفاده از زبان مادری در پروسه آموزش به دانشآموزان اجازه میدهد که هویت علمی خودشان را به گونهای ببینند که میتوانند وارد سیستم آموزشی ایران شده و در این سیستم موفق شوند. یک سیستم آموزشی تک زبانه به بچههای شش-هفت ساله، هر روز این پیغام را میفرستد که زبانی که در خانه آنها استفاده میشود، هیچ ارزش آکادمیک و علمی ندارد. مدارس تک زبانه به نوعی دائم در حال سرکوب کردن هویت آکادمیک بچههای ما است. در تحقیقات گفته میشود که بچههایی که به زبان غیر از زبان مادری در مدارس آموزش میبینند، وارد یک بازی از پیش باخته میشوند. آمار ترکتحصیل در مناطقی که زبانشان غیر فارسی است، غیرقابل مقایسه است با مناطق فارس زبان. عملا در سیستمهای آموزشی تک زبانه، به یک نوع شکنجه آکادمیک دست میزنند و به بچههایی که ناچارند زبان مادری خود را در مدارس کنار بگذارند، این پیغام داده میشود که ظرفیت ورود به مباحث آکادمیک را ندارند. بخشی از آثار مخرب جلوگیری از آموزش زبان مادری در مدارس ایران متوجه هویت قومی میشود. وقتی زبان غالب بهصورت اجباری در مناطق مختلف تدریس میشود، به اقوام و گروههای مختلف که از فرهنگ شما نیستند این پیغام داده میشود که فرهنگ آنها توانایی کار آکادمیک را ندارد. سیستمهای آموزشی تک زبانه مرکزمحور، عملا بهنوعی ابزار سرکوب فرهنگی هستند. یعنی مدارس عمومی و دولتی که قرار است به مناطقی که محروم خوانده میشوند کمک کنند و برای آن مناطق نقش نجاتدهنده را داشته باشد، عملا این مدارس به ماشینهای سرکوب فرهنگی تبدیل میشوند؛ بنابراین هویت فرهنگی منطقه هم مورد خطر قرار میگیرد.این اتفاق درحالی رخ میدهد که، تحقیقات نشان میدهد اگر حکومتی مایل باشد گویشوران مناطق مختلف زبان غالب را بهخوبی فرا بگیرند، مثلا زبان فارسی را، یکی از بهترین راهها این است که کمک کند آنها ابتدا زبان خودشان را درست یاد بگیرند، چون وقتی بچهها به زبان خودشان آموزش ببینند و هویت آکادمیک خودشان را دوست داشته باشند، خیلی راحتتر با یک فرهنگ دیگر مواجه میشوند و دیگر آن را دشمن خودشان نمیبینند. اضافه کردن زبانهای مادری به سیستم آموزشی یک کشور میتواند با توجه به امکانات آموزشی و شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن مورد بررسی قرار بگیرد و اجرا شود. نکتهای که باید بر آن تاکید شود این است دخالت دادن زبان مادری باید در مدارس ابتدایی صورت بگیرد؛ جایی که بسیاری از افراد از بودن در یک سیستم آموزشی تک زبانه آسیب جدی میبینند. به گفته این استاد آموزش چند زبانی، تحقیقات نشان میدهد کودکانی که زبان غیر فارسی دارند و وارد مدارس میشوند، باید در سالهای اولیه مقطع ابتدایی به زبان مادری خودشان آموزش ببینند و بعد از کلاس سوم یا چهارم، زبان غالب را آموزش ببینند.در کنار همه آثار منفی جدا کردن زبان مادری از سیستم آموزش، آثار مخرب روحی و احساسی همیشه در وجود افراد خواهد ماند. زبان مادری و یادگیری آن تاثیر مهمی بر رشد مغزی، هیجانی و اجتماعی کودک دارد. در واقع زبان مادری، پیشنیاز رشد هیجانی و ذهنی کودک است.توصیه عمومی و تخصصی به همه کسانی که از کودکان مراقبت میکنند آن است که برای ارتباط با کودکان بهجای زبان آمرانه، از زبان مادرانه استفاده کنند. رشد مغزی، عاطفی و هیجانی کودک در سالهای اولیه زندگی، یعنی تا پایان دوره ابتدایی، وابسته به از زبان مادری است.نخستین مفهومسازیهای کودک از خود و جهان اطرافش بر پایه زبان مادریاش شکل میگیرد. به همین ترتیب، کودک نخستین تجربههای عاطفی و شناختی خود از جهان را هم با زبان مادری ابراز می کند؛ به همین خاطر است که روانشناسان معتقدند ساختهای پایهای ذهن هر شخص با مصالح زبانی مادر و در درجه دوم خانوادهای که کودک در آن قرار دارد ساخته میشود.مردم ترجیح میدهند عمیقترین عواطف و احساسات و برداشتهای خود را به زبان مادری خود شکل بدهند. به همین دلیل سارا افراسیابی معتقد است که برای مردم، بهترین ترانهها، لالاییها، سوگنامهها و اندرزنامهها، آنهایی است که به زبان مادری آن مردم گفته شده است. از همین رو، کسانی که نمیتوانند به زبان مادری صحبت کنند، بنویسند و ابراز عقیده کنند، همیشه در حسرت بهره جستن از زبان مادری هستند.همچنین کودک با استفاده از زبان مادریاش با والدین، خانواده، نزدیکان، فرهنگ، تاریخ، هویت و دین خود ارتباط برقرار میکند. زبان مادری، کودک را با فرهنگ جامعهای که از آن برآمده است و هویتاش در آن شکل گرفته است، پیوند میدهد. کودکی که زبان مادریاش را نداند، از باارزشترین ابزاری که میتواند با استفاده از آن در بستر فرهنگ تربیت شود، محروم میماند.غفلت رسمی و غیررسمی، عمدی و غیرعمدی خانوادهها و دولتها از ایجاد زمینه برای رشد کودک با زبان مادریاش، جفا در حق کودک، فرهنگ و جامعه است. نادیده گرفتن زبان مادری کودکان و تحمیل یک زبان بهمثابه زبان ملی، نتیجهای جز سست کردن هویت فردی، قومی و ملی نخواهد داشت. ضمن اینکه زبان مادری بنیانی برای یادگیری زبانهای دیگر است.اگر چه طبق اصل ۱۵ قانون اساسی، «استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات، رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی، آزاد است»، اما حکومت همین حداقل حق در نظر گرفته شده برای گویشوران به زبانهای غیر فارسی را تاکنون از آنها دریغ کرده است.این موضوع نهتنها به نظر کارشناسان موجب آسیبهای روحی و هویتی به دانشآموزان شده،بلکه در درازمدت، این زبانها را در مسیر فراموشی قرار داده است.یکی از مشکلاتی که با نابودی زبانهای مختلف رخ میدهد، این است که عملا از بین رفتن این زبانها باعث تخریب و از میان رفتن فرهنگهایی میشود که قسمت بزرگی از آن جغرافیا بودهاند. همانطور که برای داشتن یک محیطزیست سالم به همه گونههای مختلف گیاهی و جانوری نیاز است، برای اینکه جغرافیای فرهنگی جایی مثل فلات ایران بهصورت سالم باقی بماند نیز، به تمام زبانهایی که در این جغرافیا بهصورت سنتی وجود داشتهاند نیاز است؛ بنابراین باید تمام زبانها در این پهنه جغرافیایی به حیات خود ادامه دهند. محروم کردن دانشآموزان از نقشداشتن زبان مادری در آموزش نهتنها دسترسی آنها را به مزایای مختلف را محدود میکند، بلکه یک تهدید جمعی است که اکولوژی زبانی منطقه را مورد فشار قرار میدهد و در نهایت، بهنوعی باعث از رفتن اکولوژی فرهنگی میشود. بیشتر کشورهای توسعهیافته زبانها و فرهنگهای متفاوت را گنجینه و میراث فرهنگی خود میدانند، اما در ایران هیچ تلاشی برای حفظ این زبانها و فرهنگها نمیشود. حفاظت از زبانهای مختلف، کار یک فرد و یک خانواده نیست، بلکه به پشتیبانی دولتی نیاز دارد و نهادهای دولتی که بودجه و امکانات حفظ این زبانها را دارند، باید این مساله را پیگیری کنند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
کدام رنگ برای من است؟
-«آبی برای دخترها و صورتی برای پسرها» +«برعکس نگفتی؟» -«نه! آبی دخترانه و صورتی پسرانهست» این مکالمهایست که اگر سوار ماشین زمان بشویم و با...
-
مدتی پیش خبری در برخی رسانههای داخلی و خارجی منتشر شد مبنی بر آزار و شکنجه سه کودک کار در یک کارگاه خیاطی در شهر مریوان. این خبر هولناک، ...
-
در ایران و جهان اعتراض به احکام اعدام در جمهوری اسلامی رو به گسترش است. بیانیهای با امضای ۴۳۰ فعال سیاسی و مدنی علیه اعدام منتشر شده است. ک...
-
اگر بطور متوسط دریافتی هر «حجاببان» با مزایای شغلی و بیمه ۱۴ میلیون باشد، فقط مأمورانی که در خیابانها برای زنان مزاحمت ایجاد میکنند تا ب...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
سپاس از توجه و انتقادات شما
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.